کبوتر بچّه ای با شوق پرواز به جرئت کرد روزی با ل و پر باز روزی بچّه کبوتری با هیجان و آرزوی بسیار بال و پر خود را برای پرواز باز کرد . |
پرید از شاخکی بر شاخساری گذشت از بامکی بر جو کناری از شاخه ی کوچکی به شاخه ی دیگری پرید و از پشت بامی رد شد و کنار جوی آب نشست . |
نمودش بس که دور آن راه نزدیک شدش گیتی به پیش چشم ، تاریک این راه کوتاه برایش خیلی دور و طولانی به نظر آمد و دنیا پیش چشمانش تار شد . |
ز وحشت سست شد بر جای ناگاه ز رنج خستگی در ماند در راه از وحشت و ترس بر جای خود خشک شد و از شدّت خستگی ، در مانده شد و در راه ماند . |
فتاد از پای کرد از عجز فریاد ز شاخی مادرش آواز در داد خسته شد و از روی نا توانی و خستگی فریاد زد . مادرش که روی شاخه ی درختی نشسته بود ، گفت |
تو را پرواز زود است و دشوار ز نوکاران که خواهد کار بسیار پرواز کردن برای تو هم زود است . هم بسیار سخت و دشوار ، چه کسی از افراد تازه کار ، کار بسیار می خواهد ؟ ( کسی کار بسیار نمی خواهد ) |
هنوزت نیست پای برزن و بام هنوزت نوبت خواب است و آرام فعلاً وقت خواب و استراحت توست و زمان پریدن در کوچه و پشت بام نیست . ( توانایی این کار را نداری ) |
تو را توش هنر می باید اندوخت حدیث زندگی می باید آموخت تو در حال حاضر باید علم و دانایی و هنر بیاموزی و رسم زندگی کردن را یاد بگیری . |
بباید هر دو پا محکم نهادن از آن پس فکر بر پای ایستادن اول باید بتوانی پاهای خود را محکم روی زمین بگذاری ، سپس مستقل شوی . |
من این جا چون نگهبانم تو چون گنج تو را آسودگی باید مرا رنج تو مانند گنجی هستی که احتیاج به مراقبت داری و من نگهبان تو هستم . تو باید آسوده باشی و من باید برای مراقبتاز تو رنج و سختی بکشم . |
مرا در دام ها بسیار بستند ز بالم کودکان پرها شکستند من در دام ها و بلا های بقسیاری گرفتار شدم و بارها بچه ها بال و پرم را شکستند . |
گه از دیوار سنگ آمد ، گه از در گهم سر پنجه خونین شد ، گهی سر از در و دیوار به من سنگ زدند و گاهی پنجه ها و گاهی سرم خونین شد . |
نگشت آسایشم یک لحظه دمساز گهی از گربه ترسیدم ، گه از باز آسایش لحظه ای همدم من نشد ( لحظه ای آرامش را ندیدم ) گاهی از گربه ترسیدم و گاهی از باز . |
هجوم فتنه های آسمانی مرا آموخت علم زندگانی حمله ی بال های آسمانی به من راه و رسم زندگی کردن را آموخت . |
نگردد شاخک بی بن برومند ز تو سعی و عمل باید ، زمن پند شاخه ای که ریشه نداشته باشد رشد نمی کند و قوی نمی شود . تو باید سعی و تلاش کنی و وظیفه ی من هم پند دادن و نصیحت کردن توست . ( تو مانند شاخه ای هستی که بدون توجّه و پند های من ، خوب رشد نمی کنی و برومند نمی شوی ) |
***********************************************************************************
به نام یزدان دانا و توانا معنی شعر « فرشته مهر » کلاس هفتم متوسطه اول
مادر ای مریم بزرگ زمان خرّم از تو بهار ایمان است ای مادر که مانند حضرت مریم در روزگار ما پاک و مقدّس هستی ، ایمان از وجود تو سرچشمه گرفته و بارور شده است . |
قلب سرشار از عطوفت تو روشن از آفتاب قرآن است قلب تو که پر از مهربانی و لطف است ، از نور قرآن روشن و تابناک است . |
مادر ای کهکشان آینه ها دست های تو شطّ خورشید است ای مادر که مانند کهکشانی از آینه ها هستی ( پاک و زلالی ) ، دست های تو مانند رودخانه ای از نور و گرمای خورشید است . ( گرمای خورشید در دست های تو جریان دارد . ) |
در طلوع نگاه خسته ی تو برق رنگین کمان امید است در نگاه خسته ی تو ، امید را می توان دید . ( نگاه تو امید بخش است ) |
بر لبانت شکوفه های دعا می شکوفد سحر به بانک اذان هنگام سحر و مواقع اذان ، دعا بر لبان تو می شکوفد . ( شروع به دعا خواندن می کنی ) |
از سپهر رخت ستاره ی اشک می دمد با تلاوت قرآن هنگام خواندن قرآن ، اشک مانند ستاره ای بر آسمان صورتت می درخشد . |
مادر ای آفتاب هستی بخش زیر پایت بهشت جاوید است ای مادری که مانند آفتاب زندگی بخش هستی ، بهشت همیشگی زیر پای توست . |
دامن پاکت ای فرشته ی مهر باغ آیینه گون توحید است ای فرشته ی مهربانی ، دامان تو مانند باغ زلال و با صفای توحید است . ( در دامان خود ، کودکان معتقد به یگانگی خدا پرورش می دهی ) |
می کند پر ، فضای خانه ز عطر گل سجّاده ات به وقت نماز در وقت نماز ، گل سجّاده ات فضای خانه را عطر آگین می کند . |
بانگ الله اکبرت در دل بشکفاند شکوفه های نیاز صدای الله اکبر تو شکوفه های نیاز را در دل می شکوفاند . ( دل انسان را به سوی معبود می کشاند . ) |
نصر اله مردانی |